دنیا

🌷بسم الله الرحمن الرحیم🌷

✅ ماجرای حضرت داوود (ع) و پیرزن.

✍ روزی حضرت داوود (ع) از یک آبادی می گذشت.
پیرزنی را دید بر سر قبری ضجه زنان ، نالان و گریان.

حضرت داوود (ع) پرسید : مادر چرا گریه می کنی؟
پیرزن گفت: فرزندم در این سن کم از دنیا رفته دلم میسوزد گریه می کنم. 
حضرت داوود (ع) فرمود : مگر چند سال عمر کرد؟
پیرزن جواب داد: 350 سال !!!
حضرت داوود (ع) فرمود : مادر ناراحت نباش.
پیرزن گفت: چرا؟
داوود (ع) فرمود : بعد از ما گروهی به دنیا می آیند که بیش از صد سال عمر نمی کنند. 
پیرزن حالش دگرگون شد و از حضرت داوود (ع) پرسید: آیا آنها برای خودشان خانه هم می سازند، آیا وقت خانه درست کردن دارند؟!
حضرت داوود (ع) فرمود: بله آنها در این فرصت کم با هم درخانه سازی رقابت می کنند. 
پیرزن تعجب کرد و گفت: اگر من جای آنها بودم تمام صد سال را به سجده خدا و کمک به دیگران پرداختم، چون زمانی نیست تا مشغول ساخت و ساز دنیا شد.

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.